خدا روزی رسونه
گفت: با این درآمد زندگیت می چرخه؟
گفتم: خدا رو شکر ؛ کم وبیش می سازیم. خدا خودش می رسونه .
گفت : حالا ما دیگه غریبه شدیم ؟! لو نمیدی ؟
گفتم: نه یه خورده قناعت می کنم. گاهی اوقات هم کار دیگه ای جور بشه، انجام میدم ،خدا بزرگه نمی ذاره دست خالی بمونم.
گفت: نه. راستشو بگو…
گفتم: هر وقت کم آوردم ،یه جوری حل شده…خدا رزاقِ…،خودش روزیمو رسونده
گفت: ای بابا ، ما نامحرم نیستیما…. راستشو بگو دیگه …
گفتم: حقیقتش یکی تو بازار هست. هر ماه یه مقدار پول برام میاره ، کمک خرجم میشه..
گفت: آهان! ناقلا ، دیدی گفتم !! حالا شد یه چیزی… حالا فهمیدم چطور سر می کنی!
گفتم: مرد حسابی، سه بار گفتم خدا می رسونه باور نکردی، یک بار گفتم یک نفرمی رسونه باور کردی ؟!
یعنی خدا به اندازه یک نفرغریبه پیش تو اعتبار نداره……!!!؟
اینه حکایته بعضی از ما آدمها