۵ راه برای کمک به بچههای اهمال کار
۵ راه برای کمک به بچههای اهمال کار
الان نه. فردا. این چیزی است که خیلی از نوجوانها برای شانه خالی کردن ازهر کار و مسئولیتی میگویند. این تا اندازهای طبیعی است. خیلی از ما تمایل داریم کارها را به عقب بیندازیم. همیشه این احساس وجود دارد که فردا روز بهتری برای انجام کاری است که امروز حوصلهاش را نداریم.
اما شما باید تفاوتی را که بین کسی که به این شیوه عادت کرده است و کسی که هر از چندگاهی کارش را به عقب میاندازد قائل باشید. برای والدین کنار آمدن با کودک یا نوجوانی که عادت به تنبلی و عقب انداختن کارها دارد یک چالش جدی است.
مشکل کجاست؟
اشتباه رایجی که در درک این رفتار وجود دارد این است که همه دلیل به تعویق انداختن کارها را تنبلی و بی انگیزگی مطلق کودک میدانند. اگرچه گاهی این بخاطر انگیزه کم یا تنبلی است اما عوامل دیگری هم وجود دارند که باید در درک این مساله لحاظ شوند.
گاهی کودکان به این دلیل کارها را به عقب میاندازند که درکی از تاثیر آن در اهداف آینده و حالشان ندارند. یعنی اصلا متوجه نیستند که این کار چه عواقبی دارد. از سوی دیگر کار یا وظیفهای که به کودک محول میشود برایش جذاب و خوشایند نیست. مثلا خیلی از کودکان تمیز کردن اتاق را اصلا جالب نمیدانند و همین باعث میشود سراغ انجامش نروند. علاوه بر این کودکان معمولا قادر نیستند چندین کار را باهم مدیریت کنند و اگر اولویت کارها را نشناسند نمیتوانند اهمیت انجام هر کاری را در زمان و موعد مقرر دریابند.
یکی از دلایل دیگری که باعث به تعویق افتادن کارها میشود مدیریت ضعیف زمانی است.آنها نمیدانند هر کاری نیاز به چقدر زمان برای انجام دارد. آنها کاری را شروع میکنند و گمان میکنند زمان کافی برای انجام و تمام کردن آن را دارند.
ترس از شکست نیز یکی از دلایل تعویق کارهاست. بعضی از بچهها نمیتوانند کاری را شروع کنند چون آنها از اینکه نتوانند انتظارات دیگران را برآورده کنند میترسند. این ترس ناشی از ایدهال گرایی فرد است و بر این باور استوار است که هر چیزی کمتر از حد ایدهال غیر قابل پذیرش است.
برای اینکه بفهمید چرا فرزندتان هر کاری را به تعویق میاندازد باید با او در این مورد حرف بزنید و تصور او را از انجام کارها بشناسید. به طور معمول بچهها از بیان احساس و فکرشان زمانی که احساس کنند شنوندهای وجود دارد خوشحال میشوند. کودک باید بفهمد که شما دوست دارید دلیل ترس، نگرانی و مشکلاش را بدانید بدون اینکه بیان این افکار و احساسات عواقبی برایش داشته باشد.
همانطور که شنونده خوبی برای فرزندتان هستید تلاش کنید دلایل را پیدا کنید. این مثل درمان سردرد است. یک پزشک نمیتواند بدون شناخت علتها سردرد را درمان کند. شما هم نمیتوانید عادت به تعویق انداختن کارها را تغییر بدهید مگر اینکه بدانید این مشکل ریشه در چه چیزی دارد. تشویق و انگیزه دادن به کودک در این شرایط کافی نیست. مثلا کودکی که اثر انجام کارها را در اهداف حال و آیندهاش متوجه نمیشود دلیل تشویق و روحیه دادن شما را هم نمیفهمد.
پس حالا چه باید بکنید؟
زمانی که میبینید کودک از به عهده گرفتن کاری دچار اضطراب میشود باید مداخله کنید تا این شرایط تغییر کند.
از کودک بپرسید
خوب است که بدانید تصور کودکتان راجع به کارها و وظایفاش چیست؟ ترسهایش ناشی از چیست و او انتظارات دیگران را چگونه میبیند. مثلا از کودک بپرسید« استانداردی که برای خودت در نظر گرفتهای چیست؟»، « فکر میکنی دیگران از تو چه انتظاری دارند؟» و یا «فکر میکنی چه اتفاقی میافتد اگر کاری پیش نرود؟». درک شما از این مسائل باعث میشود در موقعیتهای مشابه راه کمک کردن صحیح را پیدا کنید.
از او چه انتظاری دارید؟
کودکان همیشه نگران انتظار زیاد والدین از خودشان هستند. توقعتان را پایین بیاورید تا جایی که کودک احساس آرامش کند. ایدهالهای شما باید متناسب با توان کودک در انجام کارها باشد نه بیشتر از آن.
اهمیت هنر حل مساله
کودکانی که ترس از شکست دارند معمولا نتایج غیر واقعی، غیر منطقی و اشتباه را تصور میکنند. این افکار مصیبت بارند. معمولا چنین افکاری علاوه بر اینکه باعث به تعویق افتادن کارها میشود عاملی برای رفتارهای بد و اشتباه دیگری نیز هست. این خیلی خوب است که به کودک یاد بدهید چطور مسائل و نتایج آن را در ذهنش مدیرت کند و برای هر موقعیت خوب یا بدی پیش فرضهای منطقی داشته باشد. به کوک یاد بدهید با فرض شکست خوردن چه امکاناتی برای جبران دارد.
به مثبتها توجه کنید
از کودک بپرسید چه دیدگاهی درباره چیزهایی که باعث موفقیت، شادی و رضایت میشوند دارد. سپس از او بخواهید به این موارد فکر کند و آنها را عملی کند. همین که او بداند برای رسیدن به موفقیت، رضایت و شادی باید از چه مسیری حرکت کند و چه اهدافی را دنبال کند به احتمال زیاد تمایل بیشتری برای به پایان رساندن کارها خواهد داشت.
از تجربه خود بگویید
گاهی لازم است به کودک از ترسها و نگرانیهای خودتان بگویید؛ چیزهایی که شما را در زندگی نگران کردهاند و باعث شدهاند کاری را رها کنید یا نتوانید به پایان برسانید. بدون شک رویکرد شما هم در گذر زمان تغییر کرده است و میدانید که اگر طور دیگری پیش میرفتید چقدر شرایط بهتر بود. بیان تجربههای شخصی از این جهت خوب است که کودک را به این شناخت میرساند که احساسات و افکارش منحصر به فرد نیستند و آنها قابل تغییرند. خوب است گاهی پیشنهادهای جایگزین بدهید. مثلا بگویید « حالا که میترسی روشات را اینطور تغییر بده و به راههای تازه فکر کن چون من این راه را رفتهام و مطمئنام که نتیجه میدهد.».
چیزی که باید همواره به خودتان یادآوری کنید این است که ترسها و عادتهایی مثل به تعویق انداختن کارها هرگز خود به خود و به مرور زمان رفع نمیشوند. چه بسا بر اثر زمان به شدت آنها افزوده شود. برای همین مهم است که به کودک کمک کنید تا از افکار و احساساتی که مانع پیشروی هستند رها شود و باور تازهای نسبت تواناییهایش، اهداف و خواستههایش پیدا کند.