چرا کتاب نمیخوانیم؟
چرا کتاب نمیخوانیم؟
۱- کتاب نمیخوانیم زیرا نیازی به کتاب احساس نمیکنیم.
۲ – کتاب نمیخوانیم زیرا دچار خود شیفتگی فرهنگی شده ایم.
(هنر نزد ایرانیان است و بس و مادرمان گفته كه ما ايرانيها خيلي باهوشيم.!).
۳- کتاب نمیخوانیم زیرا از شک کردن در پایه های نظریمان میترسیم.
۴ – کتاب نمیخوانیم زیرا احساس ميکنیم به قله های یقین رسیده ایم و دچار همه چیزدانی شده ایم.
۵- کتاب نمیخوانیم زیرا فکر میکنیم مسئله مبهمی وجود ندارد.
۶ – کتاب نمیخوانیم چون هنوز در دوره فرهنگ شفاهی بسر میبریم.
۷ – کتاب نمیخوانیم چون دچار تنبلی و بیحالی شده ایم.
۸ – کتاب نمیخوانیم زیرا بیش از حد ساده انگاریم و اهل تحلیل را به تمسخر میگیریم.
۹- کتاب نمیخوانیم زیرا هیچ چیز برای ما جدی نیست.
۱۰- کتاب نمیخوانیم زیرا پیمانه معرفتمان ظرفیت خود را از دست داده است و میپنداریم قله های علم را فتح کرده ایم.
۱۱- کتاب نمیخوانیم زیرا به تناقضات درونیمان آگاه نیستیم.
۱۲- کتاب نمیخوانیم زیرا ملتی شنیداری و مقلد هستیم.
۱۳- کتاب نمیخوانیم زیرا ارزش دانایی و آگاهی را نمیدانیم.
۱۴- کتاب نمیخوانیم زیرا سطح خوشایندهای ما بنحو رقت انگیزی نزول کرده است.
۱۵- کتاب نمیخوانیم زیرا نمیدانیم و نمیدانیم که نمیدانیم.
۱۶- کتاب نمیخوانیم زیرا راه تقلید و پیروی و تبعیت را راحتتر یافته ایم.
۱۷- کتاب نمیخوانیم زیرا تن به تحقیر ندانستن داده ایم و باین تحقیر هم عادت کرده ایم.
۱۸- کتاب نمیخوانیم زیرا در فرهنگ جاریمان، گفت و گو را کنشی فضیلتمندانه نمیدانیم و مهارت گفت و گو نداریم.
۱۹- کتاب نمیخوانیم زیرا: زندگی پر هیاهو و نمایشی را برگزیده ایم.
۲۰- کتاب نمیخوانیم زیرا، در مجموعه زندگی اجتماعیمان، دانا شدن و خردمندانه زیستن، جایی ندارد و دردی از ما دوا نمیکند.
٢١- كتاب نميخوانيم چون در وضعيت “تعادل ناپايدار” بسر ميبريم و خواندن يك كتاب نامناسب ميتواند تمام اعتقادات محكممان را از هم بپاشد و سقوط كنيم. پس واجب آنست كه كتابهاي “مورد نظر” را بخوانيم تا روز بروز اعتقادمان به خودمان محكمتر شود.!