پیامدهای ویرانگر مقایسه در تربیت فرزند
مقایسه فرزندان با یکدیگر و یا با فرزندان دیگران ، پیامدهای خطرناکی به دنبال دارد که به ذکر آن خواهم پرداخت:
✅حسادت
اگر بچه هایمان را با یکدیگر و یا با بچه های دیگران مقایسه کنیم ، اولین نتیجه اش روشن شدن شعله حسادت در وجود فرزندمان خواهد بود.
دو چیز سبب ایجاد حسادت در فرزندان خواهد شد:
۱) مقایسه ۲) تبعیض.
گاهی در بعضی خانواده ها دیده می شود که والدین یکی از بچه هایشان را بیشتر از بقیه دوست دارند و این دوست داشتن اضافی را در رفتار و در کردارشان نشان می دهند. والدین گرامی! این تبعیض شما ، اولین لطمه را به همان فرزندی وارد می کند که بیشتر از بقیه دوستش دارید. زیرا وقتی شما به او بیشتر توجه می کنید ، برادران یا خواهران دیگر او ، از روی حسادت به او کینه می ورزند و دشمنی شان با او روز به روز بیشتر شده و گاهاً او را از خود طرد می کنند . من به چشم خودم دیدم خانواده ای را که نسبت به یکی از فرزندانشان رفتار بهتر و توجه بیشتری داشتند و به مرور زمان بقیه بچه ها دشمن سر سخت این فرزند شدند و او را طرد نمودند. لذا نه بچه هایتان را به هم مقایسه کنید و نه بین آنها تبعیض قائل شوید.
✅کارشکنی و تخریب دیگران
وقتی شما کودکتان را مثلاً با پسر عمویش مقایسه می کنید و خوبی های پسر عمویش را بر سرش می کوبید ، فرزند شما دنبال بهانه ای می گردد تا پسر عمویش را جلوی شما بد جلوه دهد و با تهمت های مختلف شخصیت پسر عمویش را تخریب نماید.
✅احساس رضایت از کوچک شدن دیگران
وقتی که شما مدام از پسران همسایه و … تعریف می کنید ، کوچک شدن آنها برای کودکتان لذت بخش می گردد ، لذا وقتی متوجه می شود پسر همسایه فلان کار بد را انجام داده ، احساس خوشحالی می کند از اینکه او در نظر شما تحقیر شده است. این رفتار در آینده پسر شما را به انحرافات زیادی مثل تحقیر کردن دیگران از راه های مختلف می کشاند.
✅دروغ ، کتمان ، تظاهر
بعضی از والدین می گویند: من خوبی های پسر همسایه را به بچه ام می گویم تا او نیز خود را مثل پسر همسایه اصلاح کند. من در اینجا به این دسته از والدین عرض می کنم که نه تنها پسر شما با این کار اصلاح نخواهد شد ، بلکه سعی می کند با دروغ و کتمان و ریا کاری عیب خود را بپوشاند. مثلاً شما مدام از درس خواندن پسر همسایه می گویید ، این رفتار باعث می شود که پسر شما از درس بیزار شده و در جواب شما که از او می پرسید درس خوانده است یا نه؟ ، به خاطر اینکه دوباره سرزنش نشود ، به دروغ می گوید: بله خوانده ام.
✅کنجکاوی و مچ گیری
وقتی شما از پسر خاله ی بچه یا دیگران جلوی بچه تان تعریف می کنید و خوبی های او را به رخ بچه تان می کشید ، فرزند شما مدام در فکر این است که یک ایراد در پسر خاله اش پیدا کند و او را از چشم شما بیندازد.
کسانی که مقایسه می شوند ، دچار توهم غلط می شوند
مثلاً شما مدام پسرتان را تحقیر و خوبی های خواهرش را بر سرش می کوبید. این رفتار باعث می شود که اگر زمانی با دخترتان به بیرون از منزل بروید و پسرتان را با خود نبرید ، پسر شما با خود توهمات غلط کند و بگوید: حتماً رفتند تا براش چیزی بخرند ، اونا اصلاً من رو دوست ندارن و … و این توهمات عوارض خطرناکی در پی داشته که یکی از عوارض مخرب آن ایجاد کینه در وجود پسرتان خواهد بود.
✅از بین رفتن اعتماد به نفس
وقتی مدام از ضعف فرزندتان صحبت می کنید و خوبی های دیگران را به رخش می کشید ، به مرور زمان او باور می کند که از دیگران کمتر است و احساس بیهودگی می کند و اعتماد به نفس خود را از دست خواهد داد
✅شعله ور شدن خطرناک نیاز به تعریف و تمجید دیگران
اگر به فرزندتان محبت نکنید و مدام با مقایسه کردن او با دیگران تحقیرش کنید ، او کمبود محبت را در خود احساس می کند و سعی می کند در جامعه کمبود محبت خود را جبران نماید؛ خصوصاً دختران. لذا اگر به دختری در منزل محبت نشود ، او در خیابان با یک جمله ی محبت آمیز کوتاه از طرف جنس مخالف ، به سمت او کشیده شده و رابطه اش با جنس مخالف آغاز می گردد که آثار مخربی را در پی خواهد داشت.
راز پشمک حاج عبدالله
حتما نام برند پشمک حاج عبدالله به گوشتون خورده؛
بعدش حتما یه خورده تعجب کردین و یا حتی خندیدین،
اما راز نام گذاری این برند چیست؟؟؟
حکایت این داستان برمیگرده به دهه 1330 زمانی که بچه های دبستان اکبریه تبریز توی زنگ تفریح از بوفه ی مدرسه و از فراش مهربون مدرسه پشمک میخریدن.
عبدالله علیزاده معروف به حاج عبدالله مستخدم دبستان اکبریه تبریز بود که اصالتا از روستاهای نزدیک ارس که پس از قحطی و فراگیر شدن بیماری واگیردار وبا ناشی از حمله متفقین، تمام اعضای خانوادش رو از دست داده بود و سپس به تبریز مهاجرت کرده و در این دبستان به عنوان مستخدم کار میکرد.
اما حاج عبدالله قصه ی ما به بچه های مدرسه علاقه وافری داشت
چون خودش علاوه بر همسرش داغ سه کودک در همین سنین رو دیده بود .
بچه ها توی زنگ تفریح از بوفه مدرسه پشمک میخریدن و هر کس پول نداشت از حاج عبدالله پشمک قرضی میگرفت.
اما حاج عبدالله با اینکه به همه جنس قرضی میداد اما هیچ دفتر ثبت بدهی نداشت،
رفته رفته بچه ها از مه
ربونی حاج عبدالله سوء استفاده کردند و اصلا پول نمیدادند،
و برخلاف تصور حاج عبدالله ،
علی رغم درآمد ناچیز فرراشی به هیچ کس نه نمیگفت .
تا اینکه مدیر مدرسه با دیدن تمام بچه های پشمک به دست در ایام زنگ تفریح با پیگیری ماجرا از این قضیه باخبر شد و سر همه کلاسها حاضر شد و با صحبتهای دلسوزانه اش همه رو توجیه کرد
با این وجود هنوز اندکی از بچه ها شیطنت میکردند و پشمک مفتکی از حاج عبدالله میگرفتند.
این منوال تا اوایل دهه چهل ادامه داشت تا اینکه در اواخر خردادماه 1341 حاج عبدالله به دلیل بیماری و کهولت سن درگذشت.
حاج عبدالله با اینکه توی تبریز غریب بود اما یکی از باشکوهترین تشییع جنازه ها رو داشت
انبوهی از جمعیت که اکثرا هم جوان بودند و گریه میکردند حاج عبدالله ،بابای مهربون مدرسه رو تا قبرستان قدیم تبریز بدرقه کردند.
اما جالبتر اینکه هر پنج شنبه بر سر قبر حاج عبدالله و برای شادی روحش پشمک پخش میکردند و این منوال چندین سال و تا اوایل دهه پنجاه ادامه داشت.
بله بچه های دبستان اکبریه داشتند قرضشان را به حاج عبدالله ادا میکردند،
احسان البرزی و علی مردان طاهری موسسان پشمک حاج عبدالله دو تن از همان کودکان شیطونی هستند که هرگز بابت خوردن پشمک پول به حاج عبدالله نداده بودند و الان به یاد مهربونی و بخشش بی منت و همراه با لبخند حاج عبدالله فراش ، مستخدم دبستان اکبریه، نام برند تجاری پشمک شرکت خودشون رو، حاج عبدالله گذاشتند.
شادی روح این پیرمرد مهربون و همه مهربانان دنیا صلوات
زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد…
برا من جالب بود گفتم شاید برا شما هم باشه
روزی شیخ الرئیس ابوعلی سینا وقتی از سفرش به جایی رسید اسب را بر درختی بست و برایش کاه ریخت و سفره پیش خود نهاد تا چیزی بخورد .
روستایی سوار بر الاغ آنجا رسید .از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خود را به شیخ نهاد تا بر سفره نشیند.
شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من مبند که همین دم لگد زند و پایش بشکند.
روستایی آن سخن را نشنیده گرفت، با شیخ به نان خوردن مشغول گشت. ناگاه اسب لگدی زد. روستایی گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد.
شیخ ساکت شد و خود را لال ظاهر نمود. روستایی او را کشان کشان نزد قاضی برد. قاضی از حال سوال کرد. شیخ هم چنان خاموش بود. قاضی به روستایی گفت: این مرد لال است؟
روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را لال ظاهر ساخته تا اینکه تاوان خر مرا ندهد. پیش از این با من سخن گفته.
قاضی پرسید : با تو سخن گفت؟چه گفت؟
او جواب داد که: گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد بزند و پایش بشکند. قاضی خندید و بر دانش شیخ آفرین گفت.
شیخ پاسخی گفت که زان پس درزبان پارسی مثل گشت: جواب ابلهان خاموشی ست
سوال: اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و ببینید که بیست کیلو چاق شدهاید نگران نمیشوید؟
البته که می شوید! سراسیمه به بیمارستان تلفن می زنید: الوو، اورژانس؟ کمک، کمک، من چاق شدهام !
اما اگر همین اتفاق به تدریج رخ بدهد، یک کیلو این ماه، یک کیلو ماه آینده و …
آیا باز هم همین عکس العمل را نشان میدهید؟ نه! با بیخیالی از کنارش میگذرید.
برای کسانی که ورشکسته میشوند، اضافه وزن میآورند یا آخر ترم مشروط میشوند این حوادث دفعتاً اتفاق نمیافتد. یک ذره امروز، یک ذره فردا و سرانجام یک روز هم انفجار و سپس میپرسیم: چرا این اتفاق افتاد؟
زندگی ماهیّت انبار شوندگی دارد. هر اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده میشود، مثل قطرههای آب که صخرههای سنگی را میفرساید.
باید مراقب شرایطی که به آن عادت میکنیم باشیم!
ما باید هر روز این پرسش را برای خود مطرح کنیم: به کجا دارم می روم؟ آیا من سالمتر، مناسبتر، شادتر، آگاهتر، متخصصتر و ثروتمندتر از سال گذشتهام هستم؟ و اگر پاسخ منفی است بی درنگ باید در کارهای خود تجدید نظر کنیم.
حرفهای ممنوعه در زناشویی
با تمام صمیمیتی که بین زن و شوهر باید برقرار باشد، گاهی نمی توان همه حرف ها را گفت.
برخی حرف ها نگفتنی هستند و بیان شان نه تنها کمکی به صمیمیت بین دو نفر نمی کند بلکه باعث می شود از هم دور شوند و مشکلاتی برایشان ایجاد خواهد کرد.
با من حرف بزن، میخواهم تو را بشنوم، میخواهم احساساتت را در قالب کلمات لمس کنم. اگر تو نگویی، من چگونه میتوانم بدانم در قلبت چه میگذرد.
چگونه می توانم معنی برخی دلخوری و ناراحتی هایت را بدانم؟
دلم می خواهد یک دل سیر حرف بزنی، دلم می خواهد یک دل سیر حرف بزنم.
حرف هایی که تنها تو می توانی شنونده اش باشی. حرف هایی مخصوص من وخلوتمان. بیا یکدیگر را بشنویم. بیا حرفی نگفته بین مان باقی نماند.
نزدیک تر بیا، صدایت را بهتر بشنوم !
گفت و گو یکی از اصول طلایی زندگی مشترک است.
برای آنها که می خواهند در قلب یکدیگر ماندگار شوند، راهی جز این باقی نمی ماند که حرف ها و احساساتشان را بیان کنند،
همان طور که قبلا هم گفتیم همسر شما علم غیب ندارد، پس چیزهایی را که فکر می کنید باید بداند به او بگویید و رفتاری داشته باشید که همسرتان هم احساس راحتی کند تا حرف هایش را به شما بزند اما با تمام صمیمیتی که بین زن و شوهر باید برقرار باشد، گاهی نمی توان همه حرف ها را گفت.
برخی حرف ها نگفتنی هستند و بیان شان نه تنها کمکی به صمیمیت بین دو نفر نمی کند بلکه باعث می شود از هم دور شوند و مشکلاتی برایشان ایجاد خواهد کرد.
اسم این حرف ها را نگفتنی های زناشویی گذاشته ایم.
شما و همسرتان هر کدام یک حریم خصوصی دارید.
این حریم هیچ مشکلی برایتان ایجاد نمی کند، مگر این که به کل زندگی مشترک لطمه بزند.
حرف ها و برخی رازهای زندگی تان باید در حریم خصوصی باقی بماند، اما این که گفت وگو شرط لازم بقای زندگی است، از یک طرف و این که برخی حرف ها باید نگفته بماند از طرف دیگر ممکن است باعث گیج شدن شما شود،
پس فرمول خاصی لازم دارید تا بدانید چه حرف هایی را نباید بگویید.????
_ لازم نیست تمام اسرار گذشته و مسائل مربوط به خانواده تان را که در زندگی مشترک شما تاثیری ندارد، بازگو کنید.
_ درست است در زمان ازدواج باید صادق بود اما حال که چند سالی از ازدواج تان گذشته و روابط تان هم خوب است، چه نیازی دارد از رابطه ای که زمانی با کسی داشتید و تمام شده و دیگر هیچ اثری از آن باقی نیست، صحبت کنید⁉️
_ اشتباهات گذشته را در صورتی که از آنها درس گرفته اید و دیگر تکرار نمی کنید،به گذشته بسپارید. مشکلات خاص خانواده تان که اگر همسرتان بداند باعث کنایه زدن یا ناراحتی اش می شود و هیچ تاثیری در زندگی مشترک شما ندارد هم جزو آن دسته از نگفتنی های زناشویی است.
✅_ بهتر است حرف های بی فایده را نگویید و پای میز مذاکره، احساسات، نیازها و رویاهایتان را وسط بگذارید
و برای فردای زندگی تان نقشه های زیبا بکشید.
حرف هایی که گفتن آن باعث تلخی زندگی تان می شود و فاید ه ای هم ندارد، فراموش کنید،
البته این حق همسر شماست که همه چیز را درباره زندگی شما بداند اما گاهی کالبد شکافی گذشته لطمه جدی به زندگی تان می زند.
_ آنقدر حرف های لازم و ضروری برای گفتن دارید که دیگر وقتی برای نگفتنی ها باقی نمی ماند. گفتنی های زندگی زناشویی به اندازه تمام لحظات زندگی تان وقت خواهد برد
رموز جنسی
خجالت نکشید لذت ببرید و لذت رو به همسرتان تقدیم کنید
برخی خانم ها تصور میکنند اگر در این خصوص راحت صحبت کنند و بی حیا باشند شوهرشان به گذشته وی شک میکند ،
ما در دستورات دینی و احادیث امامان داریم که موقع آمیزش و همبستری زن میباست لباس حیا را از تن خود در آورد و بعد از آن مجددا بر تن کند ، پس راحت باشید و خود را رها کنید.
فعال باشید
خیلی از خانم ها متاسفانه موقع رابطه زناشویی خود را تنها در اختیار همسرشان قرار میدهند و هیچ فعالیتی انجام نمیدهد ، ❌
طبیعی است که بعد از چند ماه همسرتان نسبت به شما سرد شود ،
در حین #رابطه_جنسی مبتکر باشید و رابطه را مدیریت کنید
ناز کنید،
شوهرتان را سیر کنید اما سیراب نکنید
برای تحریک بیشتر بلافاصله شروع نکنید ، وقفه ایجاد کنید ، برای شوهرتان ناز کنید.
هیجانی و با اشتیاق رفتار کنید،
برخی خانم ها بعلت عدم آمادگی قبلی یا دلایل دیگر ، فقط تمایل دارند شوهرشان زود کارش را انجام دهد و تمام شود ،
اگر مشکلات زناشوئی و احساسی در زندگی شما وجود دارد حتما آنرا برطرف کنید و با شوق و هیجان همبستر شوید.
پیش قدم شوید وتنوع ایجاد کنید
شبهای تکراری، مکان تکراری، حرفهای تکراری ، حرکات تکراری ،
نکنه همیشه شوهرتان پیش قدم میشود ‼️
نکنه فقط در رختخواب رابطه دارید آنهم زمانی که ابتدای ازدواجتان است و فرزندی ندارید ‼️
نکنه فقط شبها ‼️
نکنه انقدر یکسری حرکت رو تکرار کردید که قابل حدس شده ‼️
همش حرفهای تکراری ‼️
شما خودتان پیش قدم شوید ،در جاهای مختلف زمانهای مختلف تنوع ایجاد کنید
با کم حرفی شوهرم چگونه کنار بیایم؟
پاسخ:
برخلاف مردان که شخصیتی چشمی دارند، زنان شخصیتی شنوایی دارند به این معنا که بیشتر از راه شنیدن تحت تاثیر قرار می گیرند. بنابراین این نیاز طبیعی شما است که با همسر خود گفتگو و درد دل کنید بویژه آنکه در غربت نیز به سر می برید بنابراین شرایط شما را درک می کنیم و به شما حق می دهیم.
در عین حال توجه داشته باشید که نباید تفاوتهای فردی و نیز جنسیتی را فراموش کنیم. به عنوان مثال باید توجه داشت که افراد درون گرا کمتر از افراد برون گرا و مردان نیز کمتر از زنان حرف می زنند. بنابراین اگر مردی درونگرا باشد میزان حرف زدن وی کمتر نیز خواهد شد. و اختصاصی به همسر شما ندارد و غالب بانوان از موضوع کم حرفی مردان شاکی هستند! بنابراین لحاظ این نکته که شما در این ویژگی تنها نیستید می تواند به حفظ آستانه تحمل شما کمک کند.
در ادامه پیشنهاد می شود؛
⚡️ سعی کنید در فرصتی مناسب، نیاز خود را به گفتگوی بیشتر برای همسر خود تبیین کنید؛
⚡️کوتاه صحبت کنید؛
⚡️در باره مواردی صحبت کنید که مورد علاقه همسرتان باشد؛
⚡️از تمرکز بیش از اندازه بر همسر خودداری کنید، بنابراین تاکید می شود با فعالیتهای هنری، مهارتی، علمی، مذهبی و… خود را از تنهایی نجات دهید؛
⚡️در صورتی شرایط و تفاهم لازم وجود داشته باشد، تجربه مادری نیز در این عرصه شما را کمک خواهد کرد
قانون دانه ها!
نگاهي به درخت ســـيب بيندازيد.
شايد پانـــصد ســـيب روی درخت باشد که هر کدام حاوي دست کم ده دانه است.
خيلي دانه دارد نه؟!
ممکن است بپرسيم «چرا اين همه دانه لازم است تا فقط چند درخت ديگر اضافه شود؟»
اينجا طبيعت به ما چيزي ياد مي دهد :
«اکثر دانه ها هرگز رشد نمي کنند. پس اگر واقعاً مي خواهيد چيزي اتفاق بيفتد، بهتر است بيش از يکبار تلاش کنيد.»
بايد در بيست مصاحبه شرکت کني تا يک شغل بدست بياوري. - بايد با چهل نفر مصاحبه کني تا يک فرد مناسب استخدام کني. - بايد با پنجاه نفر صحبت کني تا يک ماشين، خانه، جاروبرقي، بيمه و يا حتي ايده ات را بفروشي. - بايد با صد نفر آشنا شوي تا يک رفيق شفيق پيدا کني.
وقتي که «قانون دانه» را درک کنيم ديگر نااميد نمي شويم و به راحتي احساس شکست نمي کنيم.
قوانين طبيعت را بايد درک کرد و از آنها درس گرفت.
در يک کلام : افراد موفق هر چه بيشتر شکست مي خورند، دانه هاي بيشتري مي کارند
هشت رفتار که احساسات فرزندتان را به طور قطع نابود میکند
۱. به فرزندتان میگویید هیچ احساساتی از خود بروز ندهد.
اگر فرزندتان عصبانیت، ناراحتی یا ترس از خود نشان دهد، مسخرهاش میکنید و به او میگویید که نباید هیچیک از احساسات خود را نشان دهد. یک راه دیگر هم این است که احساساتی شدیداً بیشتر از آنها نشان دهید، طوریکه بچه مجبور شود احساسات خود را فراموش کرده و برای آرام کردن شما وضعیت رواني خود را تغییر دهد.
۲. قوانینی متناقض میگذارید. طوری برخورد میکنید که فرزندتان باید حدس بزند که چه توقعی از او دارید. قوانینی که برای او میگذارید را هم مدام تغییر ميدهيد. او را كتك ميزنيد بعد در اغوش ميكشيد.
۳. از فرزندتان میخواهید مشکلتان را حل کند.
با او درد دل ميكنيد.همه نگرانیها، دغدغهها و مشکلات ارتباطیتان را به طور روزانه با فرزندتان مطرح میکنید. طوری جلو فرزندتان رفتار میکنید که حتی از پس مراقبت از خودتان و مشکلاتتان هم برنمیآیید.
۴. همسرتان را تحقیر میکنید.
رفتارتان با همسرتان در مقابل بچهها با دعوا و جنگ و جدال همراه است. همدیگر را به طلاق تهدید میکنید طوریکه فرزندتان با اضطرابی مزمن زندگی میکند.
۵. او را برای مستقل شدن تنبیه میکنید.
وقتی افکار، احساسات یا خواستههایی از خود را مطرح میکند که متفاوت با شماست، دچار عصبانیت و ناراحتی میشوید.
اگر نشانههایی از علاقه به کشف چیزهای نو، ملاقات با افراد جدید یا ابراز هر فکر یا احساسی که متفاوت با شماست نشان دهد، با این جمله به او پاسخ میدهید، «چطور میتونی اینکارو با من بکنی؟» ۶. ارزش خودتان را بر عملکرد فرزندتان وابسته میکنید.
احساس کنید پدر/مادر بدی بودهاید. فشار شدیدی به آنها وارد میکنید تا در همه کار بهترین باشند.
۷. وارد روابط فرزندتان میشوید.
تمام رفتارهای فرزندتان در روابط خود را هدف قرار میدهید. شدیداً درگیر دوستیهای او و روابط عاشقانهاش میشوید.
۸. از فرزندتان انتظار دارید آرزوهای برآوردهنشده شما را براورده كند.
فرزندتان را مجبور به انجام کارهایی میکنید که آرزو داشتید وقتی کودک یا نوجوان بودید انجام میدادید. اگر همیشه آرزو داشتید یک رقصنده حرفهای شوید، از دو سالگی فرزندتان را در کلاس رقص ثبتنام میکنید. اگر یک روز بخواهد آن را کنار بگذارد، به طرز عصبی به گریه میافتید و حداقل یک هفته با او قهر میکنید.
اگر احساس میکنید مطالبی که در این مقاله ذکر شد، به وضعیت خانواده شما نزدیک است، حتماً باید به دنبال رواندرمانی برای به دست آوردن بینش احساسی، بالا بردن مهارتها صحبت کنید
نمونه هایی از صحبتهای درست والدین با کودک
✅ایجاد همکاری در کودکان
1.برای کودک خود آن چیزی را که میبینید را با مثالهایی توضیح دهید اطلاعاتی در مورد شرایط موجود. کودکان اطلاعات را بهتر قبول میکنند تا متهم شدن را.
عزیزم آب داره از توی وان بیرون میریزه بجای “تو همیشه شیر آب را باز میگذاری تو خیلی بی مسئولیتی!”
به جای اه دست شکلاتیتو زدی مبلو کثیف کردی که باز بگیم عزیزم دستتو مالیدی به مبل بیا تمیزش کنیم.
2. دادن اطلاعات کافی در مورد کاری که بایستی انجام دهند."عزیزم من میخوام تلفن بزنم “بجای “تلفن را قطع کن مگه نشنیدی”
3.خواسته خود را تا میتوانید کوتاه بیان کنید.بچه ها از توضیحات بیش ار حد متنفرند."جای هسته میوه توی سطل آشغاله” بجای “این چه و ضعیه همه آشغالها رو ریختی روی زمین “
کوتاه ولی مفید و کارآمد.
4.در مورد احساسات خود به آنها بگویید. ولی در مورد شخصیت و عملکرد آنها حرفی نزنید."وقتی در اتاق را باز میگذاری مگس میاد و این منو ناراحت میکنه” بجای “باز در و باز گذاشتی آخه تو چرا اینقدر حواس پرتی”
5.گاهی خواسته هایتان را بصورت یادداشتهای کوچک برای آنها بیان کنید.
6. به جای سرزنش، تحقیر، توهین، احساس گناه دادن به کودکتون خیلی واضح خواسته تون رو ابراز کنید و کار خوب رو بهشون یاد بدین.
منبع: كتاب ” به بچه ها بگوييد از بچه ها بشنويد